عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
همان يك لحظه ی اول
كه اول ظلم را میديدم از مخلوق بیوجدان،
جهان را با همه زيبايی و زشتی، به روی يكدگر، ويرانه میكردم
عجب صبری خدا دارد!!
...
اگر من جای او بودم، كه در همسايه ی صدها گرسنه،
چند بزمی گرم عيش و نوش میديدم ،
نخستين نعرة مستانه را خاموش آن دم بر لب پيمانه میكردم
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم، كه میديدم يكی عريان و لرزان
ديگری پوشيده از صد جامه ی رنگين، زمين و آسمان را
واژگون مستانه میكردم.
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم، نه طاعت میپذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان سجده ی صد نامه میكردم.
توضیح: سبحه ی صد دانه هم خوانده ایم
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم، برای خاطر تنها يكی
مجنون صحراگرد بیسامان هزاران ليلی نازآفرين را كو به كو
آواره و ديوانه میكردم.
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم، به عرش كبريايی با همه صبر خدایی
تا كه میديدم عزيز نابجايی ناز بر يك ناروا گرديده، خواری میفروشد
گردش اين چرخ را وارونه بیصبرانه میكردم.
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم، كه میديدم مشوش عارف و عامی
ز برق فتنه ی اين علم عالمسوز مردمكش، به جز انديشه ی عشق و وفا،
معدوم هر فكری در اين دنيای پرافسانه میكردم.
عجب صبری خدا دارد !
چرا من جای او باشم ؟!
همين بهتر كه او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتكاريهای اين مخلوق را دارد
وگرنه من به جای او چو بودم، يك نفس كی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه میكردم
عجب صبری خدا دارد !
عجب صبری خدا دارد !
استاد معینی کرمانشاهی
:: برچسبها:
# خدا ,
:: بازدید از این مطلب : 225
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0